۱۳۸۹/۰۹/۰۸

اوضاع خراب مدرسه

سلام
متاسفانه مدیریت جدید زیاد به مسائل آموزشی توجه نداره و تمام قدرت مدرسه رو روی کار های جانبی معطوف کرده.
و هم چنین معاونت جدید تمام قدرت خودش رو به کار گرفته تا به همه نشون بده که خیلی مقتدرهست.
گرچه احترام متقابل بین مدیریت و دانش آموزان امری حیاتی و اجتناب ناپذیره اما این گونه برخورد ها باعث ایجاد کدورت بین دانش آموزان و کادر مدیریتی میشه.
به عنوان مثال امروز تمام دانش آموزانی که شلوار های "جین" همراه با پارگی های مرسوم بر پا داشتن به شکل نامتعارفی مورد اهانت مسئولین مدرسه قرار گرفتند.در حالی پوشیدن این شلوار ها "به گونه ی متعارف" بوده و در زمان مدیریت پیشین،پوشیدن این شلوار ها ممانعتی نداشت.(لازم به ذکر است که در گذشته پوشیدن لباس های نامتعارف توسط خود جناب جلیلیان تذکر داده میشد و این تذکر ها به گونه ای نبود که آبرو ی دانش آموزان مورد تعرض قرار گیرد)
گرچه حفظ شان مدرسه از وظایف دانش آموزان است اما این تذکرات می توانست خیلی محترامه تر صورت گیرد.
امید است که این نوشته های من مورد توجه قرار گیرد.

۱۳۸۹/۰۹/۰۵

آکبند

دوستان یه کلمه ای بین ما خیلی وقته که رایج شده و اون کلمه ی "آکبند" هست.این کلمه در هیچ زبان زنده ی دنیا نیست.یعنی
مَن دَر آوردی هست.
این کلمه رو کارگران زحمت کش خوزستانی به وجود آوردن.این کلمه در اصل "UK band " بوده.یعنی بسته بندی توسط انگلستان.(UK مخفف United Kingdom هست یعنی پادشاهی انگلستان)
این کارگران تلفظ درست این واژه رو نمی دونستند لذا به اشتباه اون رو آکبند تلفظ میکردند.
برای مشاهده ی این واژه در لغت نامه ی دهخدا اینجا کلیک کنید.

نماز جماعت به قیمته......

از ابتدای سال تحصیلی تو مدرسه ی ما برای جذب دانش آموزان به نماز جماعت،بین بچه هایی که میرن نماز می خونن شیر کاکائو و موز توزیع میکنن!به نظرم این کار خیلی زشته.اولا شان نماز پایین میاد.دوما شان اون افرادی که واقعا برای نماز خوندن میرن هم پایین میاد.
سوما این که مگه نماز زوری با دادن موز و امثالش ثواب داره؟اصلا خدا رو خوش میاد که پول سایر بچه ها رو بدن موز و شیر کاکائو و به بچه ها بدن؟این بیت المال نیست؟
خداوند از سر تقصیرات همه ی ما بگذره.

نوحه!

4 شنبه به مناسب عید غدیر خم یک فقره نوحه! (نخند:دی) از ال سی دی مدرسه پخش شد.
نوحه چیز خوبیه اما به جای خودش.
اولا اون روز عید بود که فردی که داشت روضه می خوند معلوم نبود داره شاد می خونه یا غمگین(امان از دست آقای دوربین! با این کلیپ انتخاب کردنش)
دوما کیفیت این ویدئو ظاهرا 3gp بود!چون نه کیفیت تصویرش خوب بود و نه کیفیت صداش خوب بود و با اون اسپیکر های نافرم مدرسه(فکر کنم از کاشی کاری خریدن:دی) صدای این مداح خیلی بد میشد.
سوما مدرسه فضای آموزشی و فکرنکنم درست باشه که وسط سالن روضه بذارن.مثل اینه ما وسط مجلس روضه بریم ریاضی درس بدیم!
در کل بهتره احترام هر دو حفظ بشه.

کلاس های قرآن

خب یه سری کلاس قرآن قرار هست تو مدرسه برگزار بشه.
قرآن کتاب خیلی مقدسیه اما این طوری آموزش دادنش خیلی اشتباه هست.
قراره روز های یکشنبه و یه روز دیگه به ترتیب از ساعت 13.45 تا 2 و یه روز دیگه صبح زود از ساعت 7:15 صبح تا 8 صبح برگزار بشه.حالا چندتا مورد وجود داره:
1-جناب دایی چی در ساختمان رو به خیریت ساعت 7:15 باز میکنه!!!
2-همون طور که شما خیلی از من ناقص تر هستید میدونید که هزاران تا از این بچه ها هستن که به بهانه ی قرآن خواندن میان کلاس تا یه 15 دقیقه ای ای دیر برن سر کلاس و هم چنین سر صف نرن و از این حرفا.
3-این کلاس ها قطعا و یقینا به سرنوشت سایر کلاس ها دچار میشه.یه روز دبیر نمیاد،یه رو هوا سرده،یه روز هوا گرمه،یه روز بچه ها امتحان دارن و ....
5-آخر هم وقت اونها هدر میره و هم وقت اون دبیر و....
نتیجه ی اخلاقی:اگه می خواین واقعا کلاس بذارید اول ببینید چند نفر متقاضی هست.دوما یه وقت ثابت رو در نظر بگیرید.سوما یه مقررات درست و حسابی براش بذارید.چهارما آخرش یه امتحان بگیرید.
آخیش خسته شدم از بس نوشتم:دی
امیدوارم که این هایی که نوشتم تاثیر گذار باشه.

سلام دوباره برگشتم

سلام
یه هفته ای در خدمتتون نبودم.اما حالا یه سری تحلیل براتون می ذارم که کف کنین:دی
چون تو یه پست جا نمیشه جدا جدا براتون میذارم.تو قسمت آرشیو می تونید پست های قبل رو ببینید.
راستی عید قربان و غدیر بر همتون مبارک////


۱۳۸۹/۰۸/۲۰

دوربین مخفی!

بالاخره یه معاون موقتی برا مدرسه انتخاب شد.جناب مرادی با حفظ سمت قبلی هم اکنون به عنوان معاون تربیتی(؟؟؟ همون ناظم خودمون:دی)البته هنوز زیاد تو کارش وارد نشده اما خب راه میوفته.بهترین انتخاب ممکن هم ایشون بود.
راستی اصل موضوع یادم رفت.قراره دوربین بذارن.به خدا جدی میگم.قراره یه سری دوربین ظاهرا 24 تا(فک کنم می خوان تا ماتحتمون رو رصد کنن) در راهرو ها و شاید کلاس ها(بعیده) بذارن/ظاهرا دبیرا رو قبلا توجیح کردن چون هیچ کدوم هیچ حرفی در موردش نمیزنن.(دستور از بالا!!!)تو نمونه و وابسته به رازی هم گذاشتن.
ظاهرا طبق قانون گذاشتن دوربین تو راهرو و مناطق پرخطر!!!(گردنه اسدآباد!)مجازه اما مدیران اجازه ی استفاده از اون رو درکلاس ها ندارن.و تحقیقات به عمل آمده نشون میده که قراره سر کلاس هم بذارن.حالا وقتی نصب شد خبرش رو براتون میذارم.
برای ملاحظه ی دستور العمل اینجا کلیک کنید.


۱۳۸۹/۰۸/۱۸

یکی دیگه هم رفت!

امروز یکی از زحمت کش ترین پرسنل مرکز از مدرسه رفت.آقای گلکار!خیلی از بچه های تیزهوشان ایشون رو میشناسن.کلا خیلی مشهور بود.یکی از معدود زحمت کشان مدرسه.خیلی از بچه از ایشون گله داشتن اما مطمئنم که خودشون هم قبول دارن که انصافا با بچه ها خوب رفتار میکرد و فعلا بهتر از اون تو مدرسه پیدا نمیشه و خدا میدونه کی قراره به جای ایشون بیاد.راستی من آخرش نفهمیدم این آقار گلکار چطوری یهو وسط شلوغی پیداش میشد که کسی نمی فهمید؟خیلی حرفه ای بود.مثلا همه داشتن دعوا میکردن یهو مچ یارو رو میگرفت.
از همین جا براش آرزوی موفقیت میکنم.

۱۳۸۹/۰۸/۱۵

سواد مدرسه ی ما!

امروز به یه پارچه نوشته ای توجه کردم که درب مدرسه نصب شده بود.متنش یه همچین چیزی بود:
13 آبان،سالروز تسخیر لانه ی جاسوسی و روز دانش آموز و تبعید امام به ترکیه گرامی باد."
یکی نیست به این دوستان بگه که مگه تبعید امام خوب بوده که باید سالروزش رو گرامی بداریم؟؟؟
شما باید اون دوتای دیگه رو گرامی بدارید نه تبعید امام رو.
گرچه ما اگه شب روز هم بگیم کسی حرف ما رو گوش نمیکنه.

۱۳۸۹/۰۸/۱۳

روز دانش آموز

سلام علیکم!
امروز با برادرا! رفتیم یه مشت محکمی به این استکبار! بزنیم اما قسمت نشد!متاسفانه کاری پیش آمد و مدرسه رو ترک گفتیم(فرار نکردیم هماهنگ شده بود)
قرار شده بود تو میدان ارشاد جمع بشیم ما هم به اجبار رفتیم.یعنی مقصود تعطیل کردن مدرسه بود.چه باحاله هر سال این استکبار مدرسه ی مارو تعطیل میکنه و ما خوشحالیم که زدیم تو دهن استکبار!خب اگه بشینیم درسمون رو بخونیم که استکبار بیشتر لطمه می خوره(اوه اوه یادم رفته بود دانش آموزم:دی اینو معلم ها بخونن بیشتر خوششون میاد)
اما در کل امروز هم خوش بود.
راستی سوم ریاضی هم با سال دوم ها(حقیقتا نمی دونم کدوم دوم!) بازی داشت که سال سوم ها هم به صورت نافرمی سه بر صفر باختن.بازیه قشنگی نبود.هرکس از راه میرسید یه شوتی میزد یا از این ور میرفت اوت یا از اونور!
تو بازی قبلی هم اون یکی سال سوم ها(3/2) با پیش ها بازی کردن که پیش ها رو شکست دادن.البته در ضربات پنالتی.

۱۳۸۹/۰۸/۱۲

جدی نگیر!

این سال تحصیلی جدید هم شروع شد و ما اندر خم همین کوچه اولی هستیم!
یک ماه و 13 روز گذشت مثل برق و باد و من هنوز سیزن! شیش قهوه تلخ رو نگاه نکردم:دی
راستی دوستان انصافا 2500 خیلی زیاده!مگه من سر گنج نشستم؟اما خب عیب نداره 2500 میدیم دیگه.
شما این پست رو جدی نگیرید همین طوری یه "چیز" شعری گفتم که حوصلمون سر نره!
بای بای

مقدمه

سلام دوستان
آقا من یه چند مدت نشستم فکر کردم گفتم الآن این یارو عمه ی رو به روی مدرسه هم بلاگ داره من چرا ندارم؟؟؟
بعدش فکر کردم که چه خوب میشه که یه وبلاگ بزنم در حد بوندس لیگا!البته من برنامه نویسی و این چرت و پرتا بلد نیستم و هرچی کد و اچ تی ام ال(فارسی رو پاس بدار!)هم تو سایت میبینید همش دزدیه!خلاصه نشستم و نوشتم.
در مورد اسم سایت هم یه توضیحی بدم:
فکر کردم که اسمش رو چی بذارم یهو به این نتیجه رسیدم که بذارم آپاچی! خو به چه می خندی؟اسم به این قشنگی!:دی
آپاچی هم اسم یه قبیلس و هم اسم یه منطقه و هم اسم یه مدل هلیکوپتره که من دوستش ندارم!چون من هلیکوپتر کبری رو دوست داشتم.خواستم اسم وبلاگ رو بذارم کبری دیدم ممکنه با کبری خانوم اشتباه بشه پس همون آپاچی بهتره.
در مورد خودم هم بگم که من یکی از بچه های مدرسه ی شهید بهشتی کرمانشاهم که کلا مخلصیم.
هدفم از وبلاگ هم بالا گفتم اما اینو متذکر میشم که این وبلاگ قصد تخریب نداره و اگه انتقادی هم میشه جهت پیشرفت جامعه و این حرفاست!شما به دل نگیرید!تو این وبلاگ هم من از کسی اسمی نمی یارم که در دنیا و آخرت مدیون کسی نشم.
در مورد قالب وبلاگ هم فکر نکنین از پشت کوه اومدم!ساده انتخاب کردم تا هم راحت بالا بیاد و هم زیبا باشه در عین سادگی!
اگه کاری چیزی داشتین بهم ایمیل بزنین:
the_mammut@ymail.com
تو رو خدا ببینین هرچی اسم جک و جانوره گذاشتم رو وبلاگ و ایمیلم!